من از وقتی دیگر نشد حرفهایم را بگویم، می نویسم.
از وقتی اولین متنم را نوشتم و نمی دانستم ارتباط بین جملاتش چیست.
متن هایی که فقط در انعکاس آن وجودی بود که انکارش کردند.
خواسته نشد، فراموش شد، باور به انتظاری هر چند دور از دسترس.
جملات همیشه به دنبال اتفاق ها حرگت کرده اند، ولی آدم ها از آنچه در انتظار من بود غیر منتظره تر بودند. غیر منتظره تر...
و من از مرز این زمستان،
با تکه ای از گل یخ عبور خواهم کرد.
ناشناس