از آثار فاخر و ارزشمند مرثیه سرایی در دوران معاصر، اثری است از شادروان تقی رزاقی که در قالب بحر نا مطبوع سروده شده است. کمتر شاعری از میان متاخرین و حتی متقدمین در این عرصه طبع آزمایی نموده اند و به گفتۀ صاحب نظران هم عصر وی، الحق از لحاظ روانی و استحکام و مضامین بکر، اثری والا و بی‌نظیر است که در ادامه می آید.


ادامه ...
+ نوشته شده در  ساعت   توسط   | 

زمانی که استاد شهریار در تهران بودند و ریاست انجمن ادبی گلشن شهریار را به عهده داشتند، در یکی از جلسات، غزلی از خود با مطلع:

تاچند کنیم از تو قناعت به نگاهی

یک عمر قناعت نتوان کرد الهي

عنوان نموده و از شعرای حاضر در انجمن می خواهند که غزل وی را استقبال نمایند.

مرحوم تقی رزاقی در همان مجلس به استقبال غزل شهریار رفته و اولين نفری بوده‌اند که به خوبي از عهده بر آمده و غزل خود را تقدیم استاد نموده اند:


ادامه ...
+ نوشته شده در  ساعت   توسط   | 

از خاطرات جناب مصطفی دیبایی:

در این فرصت به یکی دیگر از جنبه های علمی و ادبی ایشان (مرحوم تقی رزاقی) که زبانزد خاص و عام و در بین اهل ادب و شعر معروف و مشهور بوده اشاره می‌کنیم و یاد وخاطره ایشان را زنده و گرامی می‌داریم و آن هنر بدیهه سرایی است که ادبا و شعرا از این بابت ایشان را به عنوان شاعری بدیهه سرا یاد کرده اند.


ادامه ...
+ نوشته شده در  ساعت   توسط   | 

لامکانی (1) ارجعی بشنید از جان آفرین

در جوار سبط (٢) پیغمبر امام هشتمین

گشت "رزاقی" یتیم و بهر تاریخش سرود:

لامکانی را مکان گردید فردوس برین

تقی رزاقی (1296-1371 هجری شمسی)

- - - - - - - - - -

(1): پدر بزرگم، مهدی (علیه الرحمه) به دلیل جابجایی محل تجارت و زندگی در طول عمر، به "لامکانی" (بدون مقرّ) شهره بوده اند. آخرین استقرار ایشان در مشهد بوده که همجوار امام رضا (ع) شده بودند و در همان جا نیز به رحمت خدا می‌روند.

(٢) سبط: نواده

محمد رزاقی (تابان)

+ نوشته شده در  ساعت   توسط   | 

این اثر، استقبالی است از شعر رهی معیری با مطلع:

نه راحت از فلک جویم نه دولت از خدا خواهم

وگر پرسی که را خواهی؟ تو را خواهم تو را خواهم

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

ز درد هجرِ مردم دلبری درد آشنا خواهم

به هجران چارۀ تنهایی خود از خدا خواهم

به دریای محبت غرقم و دریاست طوفانی

تو را ای چارۀ هجران به جای ناخدا خواهم


ادامه ...
+ نوشته شده در  ساعت   توسط   | 

محمد محمد محمد نماز

برو روی کن سوی آن بی نیاز

تقی رزاقی (1296 - 1371 هجری شمسی)

+ نوشته شده در  ساعت   توسط   | 

شنیدم در دموکراسی قلم آزاد میگردد

زبان آزاد میگردد دل ‌و جان شاد میگردد

رهایی مشکلست از چنگ چندین قلدرآقاسی

دموکراسی اگر اینست لعنت بر دموکراسی


ادامه ...
+ نوشته شده در  ساعت   توسط   | 

باده نوشان را نگیرد دست در شب جز عسس

گر عسس خود مست‌ گردد دستگیرش نیست کس

محتسب مست و عسس مست است و قاضی نیز مست

نیست فرقی در میان مست و قاضی و عسس

تقی رزاقی (1296 - 1371 هجری شمسی)

+ نوشته شده در  ساعت   توسط   | 

رسید مژده که خر در طویله یخ بسته

چراغ و لوله و نفت و فتیله یخ بسته

دروغ گردن گوینده گفت عطاری

ترنجبین و هل و شنبلیله یخ بسته

عجب مدار ز سرمای مشهد ار گویند

برای جیب بران مگر و‌ حیله یخ بسته


ادامه ...
+ نوشته شده در  ساعت   توسط   | 

مر مرا چند روز پیش به قم

گذر افتاد جانب بازار

سبدی از تماته پر دیدم

گرد آن جمع مردم بسیار

به یکی از مقدسین گفتم

که مر این جمع را چه باشد کار ؟


ادامه ...
+ نوشته شده در  ساعت   توسط   | 

زیبا صنمی به کوچه ای می قدمید

با ناوک ابروان مرا می ستمید

گفتم تو‌که خیرم ندهی شر مرسان

گفتا که براه عشق باید صدمید

تقی رزاقی (1296 - 1371 هجری شمسی)

+ نوشته شده در  ساعت   توسط   | 

با یار غروب آخر ماه صیام

رفتم پی رویت هلال اندر بام

او را به هلال چشم و من را به رخش

دلدار هلال دید و من ماه تمام

تقی رزاقی (1296 - 1371 هجری شمسی)

+ نوشته شده در  ساعت   توسط   | 

ای آنکه به مسکین و غنی رزاقی

وی آنکه بُوَد یگانه در رزاقی

محتاج به غیر خود مکن رزاقی

زیرا که بجز تو نیستش رزاقی

تقی رزاقی (1396 - 1391 هجری شمسی)

+ نوشته شده در  ساعت   توسط   | 

مرغ دلم از لانه به ویرانه گریزد‌

ای وای بر این مرغ که از لانه گریزد

ای شمع شب افروز من از من چه گریزی

کی شمع شنیدی که ز پروانه گریزد؟


ادامه ...
+ نوشته شده در  ساعت   توسط   | 

آنکه نام نامی اش رزاقی است

نام نیکش تا قیامت باقی است

تقی رزاقی (1296 - 1371 هجری شمسی)

+ نوشته شده در  ساعت   توسط   | 

آنکه نامش تا قیامت باقی است

شاعر قرن اتم، رزاقی است

تقی رزاقی (1296 - 1371 هجری شمسی)

+ نوشته شده در  ساعت   توسط   | 

مرا غم شد محمد زن ندارد

به غیر از ناله و شیون ندارد

تقی رزاقی (1296 - 1371 هجری شمسی)

+ نوشته شده در  ساعت   توسط   | 

"گر از خون چشم و دامن تر نمی‌کردم چه می‌کردم"
ز هجران آہ و زاری سر نمی‌کردم چه می‌کردم

ز فریاد و فغان با چشم گریان در دل شب‌ها
اگر گوش فلک را کر نمی‌کردم چه می‌کردم

به روز هجر خون دل نمی‌خوردم چه می‌خوردم
به پای دوست ترک سر نمی‌کردم چه می‌کردم


ادامه ...
+ نوشته شده در  ساعت   توسط   | 

از مِهر مادر است یکی داستان نغز
اکنون مجسم آمده پیش نظر مرا

زد مام خویش را پسری ناخلف که مام
گفتا شکست چون دل من دست و سر مرا

قاضی از این قضیه خبردار گشت و گفت
حکمی‌ست بهر آن پسر بدسیر مرا


ادامه ...
+ نوشته شده در  ساعت   توسط   | 

یکی میخ، در کهنه دیوار دیدم
شب و روز مشغول خدمتگزاری

گهی جای او بود، دیوار مطبخ
گهی در اتاق و کنار بخاری

اثاثیه گاهی سبک گاه سنگین
همه می‌کشیدند، از آن سواری


ادامه ...
+ نوشته شده در  ساعت   توسط   | 

​تقی رزاقی فرزند مهدی (شهره به لامکانی) در اول بهمن ماه 1296 هجری شمسی در قم به دنیا آمد. وی تحصیلات ابتدایى را در دبستان رضاییه قم آغاز كرد و در سال 1309 پایان‏‌نامه‌ی دوره‏‌ى ابتدایى را گرفت و تحصیلات متوسطه را در مشهد به انجام رسانید و زبان انگلیسى را نزد پروفسور مولوى هندى فراگرفت. مرحوم تقی رزاقی از سال 1311 تا 1314 كارمند شركت چاپخانه خراسان بود.


ادامه ...
+ نوشته شده در  ساعت   توسط   |