من بر اين باورم كه بين روح و چشم آدمي، ارتباطي برخط با پهناي باندي عريض برقرار است، به گونه اي كه ذره اي تغيير در روح هر كس را مي توان در چشم او رصد كرد.
زبان توانايي دروغ دارد، ولي چشم، مصداق بارز راستي است و چشم، اگرچه در ابعاد بادام، اما تبلور ژرفاي روح آدم است. گوش، امكان فيلترينگ ورودي ندارد، چشم اما با تغيير مسير نگاه، مي تواند ورودي را غربال كند. بيني تلاش مي كند تا با امكانات به روز شده اش، جلوي ورود برخي زايدات را گرفته، آنها را جمع و بيرون براند، چشم اما مي تواند با فرمان به پلك، يكجا راه عبور را بر هر ناخواسته اي ببندد.
غافل نباشيم كه نگاه زيبا، چشم را زيبا مي كند و چشم زيبا، شُكوه بر آدمي مي بارد.
پس اول مراقب چشمهامان و چشمهايش باشيم.
اما چرا ما چشمهامان را مي بنديم وقتي:
مي بوسيم
بغل مي كنيم
دعا مي كنيم
گريه مي كنيم
رويا مي بينيم
گوش مي دهيم
و استشمام مي كنيم؟
چون زيباترين چيزها در زندگي
قابل ديدن نيستند
بلكه با قلب حس مي شوند!
پس دوم، مراقب قلبهامان و قلبش باشيم.
محمد رزاقی (تابان)